باورکنید نویسندگان و روشنفکران ان دوره صد بار بهتر و بیشتر از این گروههای ما مبارزه و با جامعه ومردم رابطه برقرارکردند بیخود نیست که امروز چریکها وسازمان مجاهدین وحزب توده ونهضت ازادی وسایرگروهها دراین وضع فلاکت باروجدا ازجامعه قراردارند بنده معتقدم دوران اینها بپایان رسیده واگردرایران بقدرت هم برسند که نخواهند رسید با تفکراتی که الان ازخود بروزمیدهند همان اشتباه سالهای اغازین انقلاب همه چیزرابرباد خواهند داد
چرا امروزایران دراین نقطه قراردارد
کارکرد احزاب وحاکمیت درفازسیاسی :
درفازسیاسی درشهرما شخصی بود بنام عباس پاسبان که اگرزنده هست خداوند عمردراز بدهد و اگرفوت کرده بیامرزدش وروحش شاد این بنده خدا ازافراد طبقه پایین و بی سواد بود وبا روحیات وتفکرات پاسبانی گروه چریک فدایی او رافریب داده و با دادن پول به این بنده خدا که ادمی فقیربا چندبچه وخرج گران تن به اون داده بود یعنی چریکها از وضعیت او استفاده و او را وسط میدان بعنوان ابزاراستفاده میکردند که حرکتی ضد انسانی وضد اعتقادات خودشون بود در انزمان میزهای کتاب و بحثهای سیاسی فراوان درگوشه و کنار شهرها برقراربود و بحثهایی انجام میشد که واقعا خنده دار و نشان از تفکرات گروههای سیاسی بود ولی واقعیت این بود که سطح فکر انروزجامعه همین قدربودعباس پاسبان را چریکها میفرستادند وسط واوهم میامد ومیگفت کی میگه خدا هست به حضرت عباس خدا دروغه به ابوالفضل العباس خدا دروغه به قمربنی هاشم قسم خدا دروغه او فکرمیکرد اینها سه نفرهستند بخاطرهمین به اسم هرکدام قسم میخورد که خدا دروغ است ولی نمیدونست که هرسه یک نفرهستند با لقبهای مختلف میگفت هفت قدم بسمت قبله میرم که خدا دروغه اسمشم گذاشته بود کمونیست طرفدار چریکها در این وسط یک عده شارلاتان لمپن چاقوکش امده ودستی به سبیلهاش میکشید وهمان قسمهای عباس اقا را میخورد ومیگفت خدا هست وبعد چند دقیقه درگیری وچاقو کشی ویه عده زخمی وشکم پاره راهی بیمارستان شدن دایره بحث تمام میشد و افراد درجای دیگرهمین دعوا ها راشروع میکردند وبعد هم چریکها درنشریه نبردخلق مینوشتند فاشیستهای حکومت رفیق فلانی رازخمی کردند ومجاهدین که بنده هم یکی ازانها بودم مینوشت چماقداران بهشتی فلان وبهمان و روز از نو و روزی از نو حاکمیت هم ازخدا خواسته دامن میزدد وانرژی جوانان را اینطوری ازبین میبردند گروههای مدعی بجای فاصله گرفتن ازاین حرکات وپرداختن به وحدت وبکارگیری انرژی ها وفکرانها برای ساختن مملکت وتداوم دادن به خواسته ملت ازانقلاب ضد سلطنتی وکارفرهنگی وکارسیاسی برای بالا بردن فهم مردم وعبورازدوران وابستگی وتعریف استقلال وسیاست وازادی ونقش اقتصاد وتولید درجامعه وصدها حرف دیگردنبال به کرسی نشاندن اعتقادات وخواسته های خود بودند که خدا هست یا نیست بنده همیشه فکرمیکردم که چرادرزمانی که ایران زیرتهاجم اعراب بود ایرانیها وسران گروههای انزمان همدیگر را میکشتند وباهم درگیر وخلیفه این وسط هم دررفته وسعت ستم وظلم خودش را افزایش میداد هیچ بخاطرهمین برخوردها بود این مسایل دردناک ازکجا نشات میگرفت ایا میتوانیم همه را اینطورتعریف کنیم دنبال منافع حزبی وگروهی بودند این هست ولی اصل داستان نیست اصل برمیگردد به تفکرات غلط واینکه گروهها هیچ چیزی شناختی ازتاریخ وجامعه وروح وروان مردم وخواسته ها ونقش انها درپیشبرد وترقی نداشتند وبی علمی وکاستی ها ونقاط ضعف ومخ پوسیدگی خودرابااین بحثها میپوشاندند البته عدم اگاهی جرم نیست زیرا سالیان درزندانها ودوری ازجامعه انها رادرغارنگه داشته بود وقتی اززندانها بیرون امدند می بایست ازاین درگیریها دوری گزیده وکارفرهنگی کرده وسطح فکرجامعه رابالا میبردند که نکردند هرچقدرهم اگاهی کم بودولی اگردراین مسیرحرکت میکردند قطعا با ایران امروز روبرو نبودیم اشتباه اصلی انها این بود که ساختن جامعه ومردم رافقط دررسیدن بقدرت میدانستند درصورتی که دررنسانس اروپا روشنفکران واحزاب اندوره با کارفرهنگی وعلمی توانستند به جامعه سمت وسو وبا ارتجاع فرهنگی مبارزه کرده وعقب برانند بهمین دلیل پیشرفت کردند وتوانستند ازادی و ترقی را به باربنشانند باورکنید نویسندگان و روشنفکران ان دوره صد بار بهتر و بیشتر از این گروههای ما مبارزه و با جامعه ومردم رابطه برقرارکردند بیخود نیست که امروز چریکها وسازمان مجاهدین وحزب توده ونهضت ازادی وسایرگروهها دراین وضع فلاکت باروجدا ازجامعه قراردارند بنده معتقدم دوران اینها بپایان رسیده واگردرایران بقدرت هم برسند که نخواهند رسید با تفکراتی که الان ازخود بروزمیدهند همان اشتباه سالهای اغازین انقلاب همه چیزرابرباد خواهند داد ملت ایران به کارفرهنگی گسترده دررابطه با تمام موارد نیازدارد