رجوی ازهمان زمان برای او نقشه کشیده بود ومی خواست زمینه ترقی او را فراهم کند علاوه براین سه مورد باید ببینیم اصلا انقلاب اید ئولوژیک برای چی راه افتاد ایا ضرورت مرحله ومبارزه بود ویا مریم عضدانلو صاحب چنین صلاحیتی شده بود ؟ هیچ کدام دلیل نبود تنها دلیل راه اندازی انقلاب ورهبرشدن مریم عضدانلو ماحصل عاشقی رجوی بود که عاشق او شده بود اگررجوی عاشق کس دیگری میشد ایا باز مریم عضدانلو را رهبرمیکرد هرگز وبه هیچ قیمت ، همسررجوی ورهبرشدن مریم عضدانلوبخاطرزیبایی که داشت ورجوی نمیتوانست ازان بگذرد به همین دلیل انقلاب را راه انداخت واوراهم رهبرکرد تا به ارزو وامیال شخصی خود برسد درطی سالیان که ما درکنارانها زندگی کردیم صلاحیتی دراو ندیدیم که جایگاه رهبری را تصاحب کند همه کاره رجوی بود او فقط تمایلات وخواسته وحرفهای رجوی را تکراروانها را پیش میبرد دلیل هم این بود
به خواندن «ایا مریم عضدانلو صلاحیت رهبری داشت ویا دارد ؟» ادامه دهیدماه: آوریل 2020
خاطرات من : قسمت چهاردهم
درب راکه بازکردم دیدم نشست است وفرماندهان ومسولین درحال دادوبیداد هستند معمولا مرابه چنین نشستهایی صدا نمیکردند فکرکردم اشتباه اومدم درب راخواستم ببندم وبرگردم مسول نشست گفت بیا تو منهم رفتم ودیدم یکی را انداخته اند وسط ودرحال فحش وبدویراه به اوهستند دراخرایستادم چون جا برای نشستن نبود وهمه سرپا بودند چند دقیقه بعد مسول نشست یعنی همان خانم فرمانده قرارگاه گفت بیا جلو منهم رفتم تا رسیدم جلو میزش بلند شده ونزدیک من امد وبدون حرفی یک باره تف بزرگی بصورت من انداخت که همه روی سرم ریخته ومراتف باران کردند طوری که تفها ازسروصورتم روی لباسها میریخت ومنهم ناراحت وبهم ریخته نگاه میکردم که دستمال دراوردم صورتم را پاک کنم یکی ازفرماندهان که ادمی فاسد وهرزه بود دستمال راازمن گرفت تا صورتم را پاک نکنم وبیشترتحقیربشوم جای هیچ حرفی نبود الا سکوت نمیدونم چند ساعت طول کشید فحش دادن وبد وبیراه ؛ وسط داد وبیدادها یکی جلو امد که مرابزند مسول نشست سرش داد کشید برو عقب این دنبال بهانه است تا دعوا را بیاندازد وهمه چیزرابهم بریزد راست میگفت منتظربودم تا بهانه ای پیدا وهمه نشست رابهم بریزم وبرسرخودشون اوارکنم
به خواندن «خاطرات من : قسمت چهاردهم» ادامه دهیدعلم کردن چماق شورای امنیت توسط سازمان مجاهدین
نوشته حاکمیت اخوندی موشک بالستیک شلیک کرده که نقض قطعنامه 2231 سازمان ملل وبرخلاف قطعنامه های شورای امنیت بوده وباید این شلیک درشورای امنیت بررسی شود کلمه به کلمه تکرارحرفهای امریکاست پس چی شد وکجا رفت ان پرچم سرخ وشمشیرذوالفقارت ، انهم درچه شرایطی ، امریکا ازبرجام خارج وهیچ حقی ندارد ، خودش ناقض همین ماده است که درجهان غیرازاسراییل وعربستان ، سازمان مجاهدین ، دارودسته سلطنت وتجزیه طلبان وشورای گذارو… هیچ حامی دیگری ندارد ،
به خواندن «علم کردن چماق شورای امنیت توسط سازمان مجاهدین» ادامه دهیدخاطرات من : قسمت سیزدهم
ساعتها انتظاروارد محوطه سالن نشست میشدیم ازساعت پنج وشش عصرنشست شروع میشد وتا نزدیک طلوع افتاب میبایست روی صندلی نشسته وبه حرفها وتحلیلهای رجوی گوش میکردیم بعد برگشت هم ازمجموعه بهداشتی تا حمام تا استراحت صد مشگل داشتیم واسترس وجنگ روانی دقیقه ای وبیست وچهارساعته وروزهایی هم که رجوی نشست نمیگذاشت داخل مقرات نشستها ادامه پیدا میکرد فحش وفحش کاری وداد وبیداد وجنگ ودعوا ما اسمش را گذاشته بودیم سگ دعوا واقعا مثل سگ بهم می پریدیم این سلسله نشستها که درست یادم نیست فکرکنم چهارماه طول کشید نشستهای طعمه بود یعنی اینکه ما طعمه خمینی هستیم وخمینی درحال بلعیدن ماست ورجوی میخواهد با نشستها دستش را درگلوی خمینی دراز کرده وتک تک ما راازحلقوم خمینی بیرون بکشد هرجا رجوی بخاطرتحلیلهای غلط واشتباه مسیری را میرفت وضربه میخورد حتما خمینی تو وجود ما حلول کرده بود که نتوانستیم به هدف برسیم درنتیجه می بایست اثارخمینی را ازتک تک سلولهای ما رجوی با چهاراهرم بنام تیغ ؛ تبر؛ تپانچه ؛ وتیپا ازوجود ما بیرون میکشید
به خواندن «خاطرات من : قسمت سیزدهم» ادامه دهیدپیام همنشینی رجوی وعضدانلو با محسن سازگارا
درسالن اجتماعات اشرف باد درغبغب انداخته ومیگفت خمینی مرد ومجاهدین ازمریم زاده شدند حالا بعد مرگ خمینی ما مرگ برکی بگوییم رفسنجانی وخامنه ای مگرادم هستند وارزش انرا دارند که مرگ برانها بگوییم وکاری میکنم که رفسنجانی پا برهنه به دیدارصاحب خونه ما بیاید امروزه خودش پابرهنه به دیدارنوچه دست دهم رفسنجانی رفته است برای شورای نگهبان نامه مینوشت ومیگفت بزرگی ازسربگیرید وپیشنهاد مرا پذیرفته ورفسنجانی را رییس جمهورکنید امروزه خودش بزرگی کرده وپیشنهاد نوچه رفسنجانی را پذیرفته وبا او دمخورشده است دیروز با جان بولتون ها وکوشنرها ومک کین ها ورودی جولیانی ها نشست برخواست داشت ومیگفت من انم که ببین با چه کسانی نشست وبرخواست دارم با مشاورووکیل ترامپ وسناتورها وکاخ سفید….
به خواندن «پیام همنشینی رجوی وعضدانلو با محسن سازگارا» ادامه دهیدخاطرات من : قسمت دوازدهم
خلاصه خیلی ها یا اینطوری کشته شدند ویا نه تیمهای عملیاتی مورد پسند رجوی وعضدانلو بودند ودرخاک ایران ویا درداخل شهرها شناسایی ودستگیر وکشته شدند ویا دردرگیری ها کشته شدند برای فرستادن منهم بداخل ازطریق یکی ازدوستانم واردشده وپیشنهاد رفتن به عملیات انهم درهمدان شهرخودم را برای وسوسه دادند ازانجایی که میدانستم قصدشون تصفیه من است قبول نکردم وتمامی بلاها رابجان خریدم ونرفتم وگفتم توان عملیات ندارم درنهایت دولت ایران وارد شده وموشک پرانی به سمت قرارگاهها راشروع کرد ورجوی درنشست گفت اخرراهگشایی من جنگ تولید میکنم وایران وعراق را وارد جنگ میکنم وراه ارتش ازادیبخش راباز ورژیم را دراین دورسرنگون میکنیم
به خواندن «خاطرات من : قسمت دوازدهم» ادامه دهیدحمایت رجوی وعضدانلو ازحیوانات
راستی اقای رجوی وخانم عضدانلو برخورد شما با حیوانات درقرارگاه هاتون چگونه بود شما نبودید که دستوردادید سگها را بکشند ودراشرف مقرف اشرف با خودرو وکلاش دنبال سگها نمی افتاد وانها را نمی کشت ؟ چقدرسگ دراشرف بدستورشما کشته شدند ؟ راستی شما نبودید که از اداره بهداشت عراق سم گرفته وسگها وگربه ها وروباه وشغال را درسایرقرارگاه ها درسرتا سرعراق با سم کشتید ؟ انها را زجرکش نمی کردید ؟ مگرشما نبودید که درجلولا وعلوی گرازهای وحشی را میکشتید؟ چرا انموقع علی رغم مخالفت تعدادی طرفدارحیوانات نبودی ؟
به خواندن «حمایت رجوی وعضدانلو ازحیوانات» ادامه دهیدخاطرات من : قسمت یازدهم
برای جلو گیری ازتاثیرات خاتمی که رجوی به ما میگفت شما خاتمی زده هستید بحث آ 77 را مطرح کرد یعنی امادگی سال 77برای سرنگونی با عراق صحبت وهمان دوازده قرارگاه سابق را دوباره گرفت ونفرات به دوازده قسمت تقسیم وهرکدام به قرارگاههای خود رفتند منهم رفتم بصره مدتی دربصره بودم وگفتند قرارگاه چهارکه درکوت مستقربود میخواهند نانوایی راه اندازی کنند بروانجا ونانوایی راه اندازی کن برگشتم به کوت ومشغول کاردرانجا شدم یک شب نیروهای وابسته به دولت ایران یعنی همان نه بدری ها ودارودسته مالکی یک شب یک مینی کاتوشیا بسمت ما شلیک کردند که ازاسمان قرارگاه عبورکرده ودربیابون زمین خورد من انشب هزارتا فحش به دولت ایران ومزدورانش دادم چون میدونستم برای چند ماه اواره گی رابرای ما بدنبال دارد ما سه ماه شبها دربیابون میخوابیدیم وانواع داستانها وفشارها را داشتیم رجوی منتظربود تا صدای شلیک یک گلوله کلاش درقرارگاهی شنیده شود انرا بهانه میکرد وچهار هزارنفررا بدون تناقض راهی بیابونها وروزگار همه را تیره وتارمیکرد
به خواندن «خاطرات من : قسمت یازدهم» ادامه دهیدرجوی جنایت را تزئین وبه جیب میگذارد
درسایت مجاهد نوشته بود رژیم خمینی یکی ازکانونهای شورشی را درزندان سقز بعد دستگیری اعدام کرد پس میشه فهمید هردزد وادمکش وباج گیرخیابونها خودشون کانونهای شورشی هستند وفرقی نمیکند او کی ست وچه سوابق مشعشع داشته باشد مهم این است که رجوی وعضدانلو میتوانند با بزک کردن وتزئین انها بعنوان کانون شورشی به اربابان خود قالب ودست مزد خود را بگیرند
نمونه دوم : از اینگونه بهره برداری ها رسانه های المان نوشتند که پنج داعشی را پلیس المان دستگیرکرده ، دوسه روز بعد درسایت مجاهد نوشته بود دونفراز داعشی های دستگیرشده میخواستند بیایند درالبانی عمل تروریستی انجام بدهند این اطلاعات را دوروز بعد ازکجا اورده معلوم نیست احتمالا خانم مرکل به خانم عضدانلو زنگ زده واطلاع داده است
خاطرات من : قسمت دهم
زمانه برعکس شد رجوی اززنها برای سرکوب مردها استفاده کرد وازانجایی که زنها به قدرت رسیده بودند دراسمانها سیرمیکردند دیگرازروابط نزدیک وخواهروبرادری خبری نبود خیلی جاها به کینه کشی بیشترشباهت داشت تا رابطه مسول وتحت مسول جدا سازیها ودیوارکشیدنها شروع شد کلا زنها ازمردها جداشدند درحدی که حتی پمپ بنزین هم که کاردودقیقه ای بود جداشده بود رفتن به پارک ودریاچه وموزه جدا بود وهیچ رابطه ای بین زنها ومردها نبود درهرمقری چند زن انتخاب شده بودند که صبح برای انجام کارها ومسولیتشون وارد مقرمیشدند…دراین زمینه ها ما ازدوران اصحاب کهف هم عقب تربودیم وتعجب ازاینکه ما هنوزفکرمیکردیم بگیروببند است وزنان خودرابا ان وضعیت که اشاره ای مختصر کردم را جلو ترازخمینی میدانستیم چون ازدنیای بیرون قطع بودیم وبی اطلاع داستان ما باورکنید عین حقیقت را میگویم خیلی خیلی بدترواوضاع وخیمترازسالهای اول انقلاب بود یا روسری یا تو سری با شدت هرچه تمامترده…
به خواندن «خاطرات من : قسمت دهم» ادامه دهید