چرا سیستم رجوی امسال ازپنج مهرهیچ نگفت روز پنج مهرازنظررجوی خیلی مهم بود که حرفهای زیادی دراین رابطه هرساله بیان میکردند که دراین نوشتاربه انها نمی پردازم شاید دراینده به سی خرداد وپنج مهرجداگونه بپردازم…رجوی فکرمیکرد اگرنیروهای مسلح خود را بخیابون بیاورد ومجلس ورادیو تلویزیون وپادگانها را بگیرد وخونه خمینی را محاصره کند به ارزوی خود که رهبری جامعه وقدرت سیاسی بود میرسد الگو برداری وتفکرات بسیارکودکانه ازروسیه دوران الکساندرنرسکی وحرکتهایی که لنین کرد این عمل بسیاراشتباه وخطای بزرگ سیاسی واستراتژیک بود که ضربات غیرقابل جبران به کشوروملت ایران وارد کرد که هنوز ادامه دارد….
به خواندن «چرا سیستم رجوی امسال ازپنج مهرهیچ نگفت» ادامه دهیدماه: اکتبر 2020
خاطرات من : قسمت چهلم
دراین مرحله رجوی درهماهنگی با امریکا وبقول خودمون دروادادگی وبریدگی درمبارزه ضد امپریالیستی سالیان که مدعی ان بود وسرودهایی می ساخت وبه کشتن ژنرالها ومستشاران امریکایی می بالید ودرفازسیاسی میگفت امام باید لانه جاسوسی را موزه جنایتهای امریکا وگروگانها را محاکمه واسناد را افشا کند وقتی سمبه پرزورشد رجوی دست به انکارتمام کارکردهای قبلی زد وتمامی سرودها را ازبرنامه صبحگاه وپخش درتلویزیون وسایتها ممنوع وهمه را حذف کرد وشروع به همکاری با امریکا کرد یکی ازانها اجتماعی بود احزاب مخالف دولت ایران وسنی های مخالف امریکا وافراد حزب بعث رابه اشرف دعوت وبین انها وامریکایی ها اشتی میداد که بنام نشستهای سه جانبه معروف بود ومسولیت اماده سازی های غذایی وتوزیع درنوبت مقرما با من بود که سران احزاب عراقی وامریکایی ها ومجاهدین می نشستند وصحبت وهماهنگی هاراانجام میدادند
به خواندن «خاطرات من : قسمت چهلم» ادامه دهیداقای رجوی وخانم عضدانلو را اویزان ازکفن می بینم
یکی ازکارهای همیشگی رجویها اویزان شدن ازکفن است که ازفاز سیاسی ادامه دارد وهرچه زمان میگذرد انها ورشکسته ودرمانده میشوند به اویزان شدن ازکفن بیشتراحساس نیازمیکنند یک روزقهرمان ملی بنام علی اکبرکه لاجوردی را کشت علم میکنند یک روز قهرمان ملی نوید افکاری میشود که توهین به قهرمان ملی سابقش است یک روز به مرضیه اویزان ودفتراورا دزدیده ودرنهایت کفن اورا برسروصورت میمالند ویک روز اویزان کفن شجریان میشوند یک روز مرضیه قناری وبزرگترین هنرمند ایران لقب میگیرد ویک روز مثل قهرمان ملی خود اورا ول کرده نان بنرخ روز خورده شجریان را درهنربه اسمان میبرند سوارقالیچه اورابه کهکشان همسایه میفرستند یک روز کفن کرونایی میپوشند واشک تمساح میریزند
به خواندن «اقای رجوی وخانم عضدانلو را اویزان ازکفن می بینم» ادامه دهیدایا سانجو وقلنج رجوی ها با اخراج احسان بیدی خوب میشود؟
مراحل اخراج احسان هم مثل مراحل سرنگونی ست ، ایا احسان برای رجوی ها اینقدرمهم شده که تنه به تنه سرنگونی می ساید ومراحل مختلف را طی میکند ؟ داستان اخراج احسان بیدی مثل داستان سرنگونی مراحل مختلف دارد مراحل سرنگونی عبارتند از اماده باش سرنگونی ، انقلاب بخاطرسرنگونی ، تا انقلاب نشود سرنگونی خبری نیست ، سنگرکنی بخاطرسرنگونی ، درختکاری برای سرنگونی ، رابطه با تروریست وادمخواران بخاطرسرنگونی ، راه گشایی سرنگونی ، هزاراشرف بخاطرسرنگونی ، برق انداختن به ادوات بخاطرسرنگونی ، الا ماشالله اگربنویسم فکرکنم جملات را کنارهم بچینیم دودورکره زمین را مثل کمربند احاطه میکند
به خواندن «ایا سانجو وقلنج رجوی ها با اخراج احسان بیدی خوب میشود؟» ادامه دهیدداستان خوراک عدسی جمعه شب دردستگاه رجوی
خانم رجوی درخارجه پولهای میلیون دلاری خرج میکردوبه لابی ها وادمخواران غربی میداد تا ازاو حمایت بکنند یک نمونه وقتی رابرت توریسلی سناتوربازنشسته وازدورخارج را میخواست به عراق بیاورد علاوه برخرج ومخارج وپول هواپیما وسایرملزومات فقط برای یک روز که امد ورفتش طول نکشید ویکساعت با دو نفردست دوازدهم دولت عراق ملاقات انجام داد 200 هزاردلارحق الزحمه پرداخت کرد درمتینگها ومیهمانی ها که جای خود داشت ازولخرجی ها برای همسایه ها که انها رابا خرجهای هنگفت به اشرف میاورد که قول داده ام بنویسم وبعدا خواهم نوشت گرفته تا خرجهای چند میلیونی برای عراقی ها وتبلیغات برای علاوی ومیهمانی ها برای امریکایی والی ماشالله این صف طولانی تمام شدنی نیست انوقت نفراتش دراشرف ولیبرتی برای سیرکردن شکم خود دنبال خوردن عدسی فاسد بودند…..
به خواندن «داستان خوراک عدسی جمعه شب دردستگاه رجوی» ادامه دهیدخاطرات من : قسمت سی ونهم
شب وروز به طرفداران تحریم ومحاصره وحمله نظامی ازجمله به سازمان مجاهدین که 35 سال ازعمرم رادردرون انها گذراندم خرده میگیرم وعمل انها را خیانت وضد ملی وضد مردم ایران میدانم ازروی بغض وحقد وکین وفردی وشخصی نیست این مسایل رادیده ومیدانم که تحریم وحملات نظامی چه برسرمملکت ومردم می اورد مخالفتم خطی واستراتژیک است نه شخصی باز حمله خواهم کرد وهرچقدرکه ازنظرفکری وجسمی وامکانات یاریم کند به حملات ومخالفتهایم به هرکس که طرفدارتحریم وحمله است می تازم ونمی گذارم درسکوت مملکت مارا بخاطرمنافع شخصی وگروهی نابود کنند
به خواندن «خاطرات من : قسمت سی ونهم» ادامه دهیدرجوی ها بخود دروغ میگویند وبرسروجدان خود کلاه میگذارند
همه این عملکردها وحرفها را که کنارهم بگذاریم خانم واقای رجوی یک درد بی درمان دارند وانهم رفتارمتعصبانه و فارغ ازعقل ومنطق وضد شرایط کنونی ست که برای رسیدن به قدرت دست به هرکثافتکاری فکری واخلاقی وسیاسی وایدئولوژیک میزند تا به ارزویش که نشستن برکرسی ومسند قدرت باشد برسد
ـ نتیجه عینی وذهنی اینگونه تنظیم رابطه ها را دردوکلمه میشود خلاصه کرد انها بخود دروغ میگویند وبرسروجدان خود کلاه میگذارند تا چه رسد به ملت
خاطرات من : قسمت سی و هشتم
دیدم هبل بجای خدا تکیه کرده بود…دیدم دوباره رونق بازار برده بود
دیدم خدابه غربت خود زارمی گریست…درسوگ دین برپهنه رخسارمی گریست
دیدم هرانچه دیدنش اندوه وماتم است…بازاین چه شورش است که درخلق عالم است
اگرنبود به چه دلایلی امکان تحقق نداشت وبنده انرا اشتباه استراتژیک دوم عراق درگزارش برای رجوی همان روز حمله یاد اوری کردم که قبلا نوشته ام عراق حداقل درحرف پیروز جنگ بود ولی بنده چنین نظری راقبول ندارم ودلیل انرا دو عملیات مجاهدین میدانم یعنی عملیات افتاب وعملیات چلچراغ که خمینی را درشرایط سرنگونی قرارداد واو مجبورشد اتش بس را پذیرفته وجلو سرنگونی را بگیرد…
به خواندن «خاطرات من : قسمت سی و هشتم» ادامه دهیدملت که تاریخ نمی داند اما رجوی فقط تاریخ می داند !
یکی ازقلم بمزدان رجوی بنام خانم سهیلا دشتی نوشتار60 صفحه ای بنام مقاله دارد البته شانس اوردیم سرمقاله نبود وگرنه 400 صفحه میشد دراین نوشتارملت ایران را به بی اطلاعی ازتاریخ متهم میکند ولی نمیگوید دردم دستگاه رجوی چند تاریخ دان ودرچه حد ازاگاهی به تاریخ پیدا میشود این مقاله درسوزش ازمصاحبه بی بی سی با دوتن ازجدا شده هاست که رجوی انها را اسیرجنگی میداند بعد ازکلی حمله وهجوم به این رسانه ملکه شروع به یاداوری تاریخ کرده قرارداد ننگین ترکمن چای وگلستان را بمیان میکشد وبه پدربزرگهای خانم مریم قجرعضدانلو حمله میکند میخواهیم همین موضوع را بررسی کنیم ببینیم خانم تاریخ دان کجا وچگونه عوامفریبی وشیادی بخرج داده است
به خواندن «ملت که تاریخ نمی داند اما رجوی فقط تاریخ می داند !» ادامه دهیدخاطرات من : قسمت سی و هفتم
…اگربوش رییس جمهوربشود انروز شب قدرما ست وقدرما رقم میخورد یعنی اینکه بوش دولت ایران را سرنگون وما به ایران میرویم منهم فقط گوش میکردم مکثی کرد وگفت علی نظرت چیست گفتم تو که میدونی من هم مخالف رفتن عراق به کویت وهم مخالف حمله امریکا به عراق وهم مخالف یازده سپتامبر وهم جشن ما برای یازده سپتامبربودم وهستم همه اینها را بخوبی میدونی انتظارداری من حرفهای تورا تایید کنم که امریکا به ایران حمله کند خوب است وشب قدرما رقم میخورد دید بد جوری رک وروراست ته خواسته را کف دستش گذاشتم گفت فقط خواستم ببینم چه عکس العملی داری منهم چیزی نگفته وبلند شده رفتم وهمان روز گزارشی نوشته وبه هردو فرمانده حمله کردم نوشتم این چه خط وخطوط مسخره وضد ایرانی وضد مجاهدی وضد انقلابیست که پیش من میگویند اگرشب قدرما قراراست با بوش جنایتکار وادمخواررقم بخورد میگویم لعنت برهرچه شب قدراست این چه شب قدریست که بوش برای ما رقم بزند ایا باید اسم انرا شب قدربگذاریم یک دفعه بگویید بوش قران ناطق است چرا تعارف میکنید….
به خواندن «خاطرات من : قسمت سی و هفتم» ادامه دهید