مریم رجوی درکنفرانس ثابت کرد که عمله استعماراست

بدون استقلال اقتصادی استقلال سیاسی حرفی یاوه وبیهوده است ، وبارها نوشته ام که بدون امنیت وحفظ تمامیت ارضی دم زدن ازازادی وحقوق بشروبرابری وعدالت اجتماعی علاوه بریاوه گویی ودجالیت وشیادی وعوامفریبی هرگز امکان تحقق نداشته وندارد بهمین دلیل بنده دربحث ایرانگرایی اقتداررا درکناران می اورم یعنی قدرت نظامی ، بدون قدرت نظامی هیچ کس وحکومتی نمیتواند درمحدوده سرزمینی ومملکت داری به ازادی وبرابری وحقوق بشروعدالت اجتماعی دست یابد ویا بخواهد انها را اجرا کند ، برای نمونه چه کسی میخواهد درسوریه ولیبی ویمن وعراق وافغانستان دم ازاین حرفهای دهان پرکن وپرطمطراق بزند ؟ کدامین حکومت میخواهد اجرا کند با کدام ملاک ومعیار؟ایا میشود زیربمب وگلوله وموشک وتخریب واواره گی به این مسایل پرداخت ؟

به خواندن «مریم رجوی درکنفرانس ثابت کرد که عمله استعماراست» ادامه دهید

چرامریم عضدانلو درکنفرانس هیچ اشاره ای به خانواده ها نکرد

صلی ترین جنگش دراین مرحله است ، پس چی شد مبارزه با تروریسم وزارت اطلاعات ؟ مگرسازمان ضد تروریسم نیستی چرا حرفی ازتروریسم خانواده نگفتی ؟ تا جهانیان بدانند که رژیم توسط خانواده قصد عمل تروریستی دارد ودرهمین کنفرانس به سازمان ملل ودولتها شکایت کنی تا به یاریت بشتابند وازنظربین المللی جلو خانواده را بگیرند ، شماهم ازدست تروریسم خانواده راحت شبها سربه بالش بگذارید وبین المللی این راه را سد کنید ، که مبارزه ای تمام عیاربرعلیه تروریسم است ،چرا درسوریه ویمن وعراق دنبال مبارزه با رژیم وسپاه قدس هستی ولی درخود ایران برعلیه سپاه قدس که خانواده را مزدوران برون مرزی خود کرده مبارزه نمیکنی وحرفی بمیان نمی اوری ؟ دلیل اصلی اینه که حرف وخواسته خانواده ها بحق وطبق موازین حقوق بشری وبا ملاک ومعیارتمام عیارانسانی ست که هیچ مجمع بین المللی ودولتی وسازمانی درجهان چنین چیزی را ازانها نمی پذیرد

به خواندن «چرامریم عضدانلو درکنفرانس هیچ اشاره ای به خانواده ها نکرد» ادامه دهید

خانم رجوی صدای ازادی با حنجره ضدبشرها بگوش ملت نمیرسد

ین چه ازادی خواهی ست که ازحنجره عربستان وبوق چی هایش بیرون میاید ؟ چه ازادی خواهی ست که ازبلند گوهای تروریستها شنیده میشود اگرانها ازادی خواه هستند چرا برای کشورخود ازادی را حراج نمیکنند ؟ چراسازمان مجاهدین دوست دارازادی درسکوت است ؟ واقعیت اینه که دم از ازادی زدن یاوه ای بیش نیست با دشمنان ازادی نمیشود به ازادی رسید مثل این میماند که بخواهیم با هیتلرودنباله روی واطاعت ازاو برای جهان صلح بیاوریم ، عمل عضدانلو عین ماکیاولیسم است بهرقیمت با هرکس برای رسیدن به قدرت دمخورمیشود وکاری ندارد که چه تفکراتی دارند ودنبال چی هستند ازعضدانلو تعریف کنند زیربال وپرش را بگیرند دلاربدهند واورا بقدرت برسانند همه چیز خدایی ست مرده شورببرد چنین خدایی را که عضدانلو ها وشیخکهای اعراب وادمخواران غربی تبلیغ انرا میکنند ، ازچنین خدایی ست که رجوی وعضدانلو درطی سالیان هرجنایتی وهرنامردمی ورفتارضد انسانی را برنیروهای تشکیلاتی خود تحمیل میکنند ،

به خواندن «خانم رجوی صدای ازادی با حنجره ضدبشرها بگوش ملت نمیرسد» ادامه دهید

خاطرات من : قسمت بیست و نهم

 ـ امریکا وسازمان ملل وسایرین درجهان هشدارمیدادند که حملات بازدرراه است زود خارج شو وگرنه نمیتوانیم حمایت کنیم. ـ کشور رومانی وکشورهای دیگرپذیرفته بودند که هرکدام سیصد چهارصد نفررا بپذیرند ولی رجوی تن نمیداد ومیگفت همه ما باید یکجا درهیبت سازمانی بمانیم وبه کشورهای اروپای شرقی نمیرویم زیرا ایران درانجا ما را کشتارمیکند.ـ همه فهمیده بودند درد رجوی اصلا خون نفرات وزندگی انها نیست اوفقط دنبال حفظ تشکیلات خود وتمرکز نیرودریک جا وکنترل انها به عنوان سازمان مجاهدین است. همه این عوامل دست بدست هم داده بود ودیگرمثل قبل ازما حمایت نمیشد ازطرف دیگرهم دست دولت عراق بخاطرهمین رفتارها ومواضع بازترشده بود وکسی انها را محکوم نمیکرد وامریکا هم ازخدا میخواست حملاتی انجام شود تا رجوی ازعراق خارج شده ومشکلات امریکا هم درعراق حل بشود….

به خواندن «خاطرات من : قسمت بیست و نهم» ادامه دهید

خاطرات من : قسمت بیست و هشتم

خیلی فیلمهای اردوگاههای المانی وبیگاری کشی نازیها وفیلمهای تاریخی واستفاده ازبرده ها را دیده ام وکلی کتاب دراین باره ها خونده وشنیده ام باورکنید عین حقیقت را میگویم هرگز نصف ما هم کارنمی کردند وازانها بیگاری کشیده نمیشد وضعیت ما بمراتب بدترازبرده های دورانهای گذشته واردوگاههای نازیها بود فرقش دراین بود که بما غذا داده میشد اگربما هم مثل انها غذا میدادند یک هفته هم دوام نمیاوردیم تا چه برسد به سال وچندسال ازهمان روزاول که وارد لیبرتی شدیم جنگ سیاسی شروع شد یکی ازجنگها مشگل اب بود که انجا اب نداشت وما سعی میکردیم ازدجله که ازداخل فرودگاه میگذشت اب به لیبرتی بیاوریم …..یکی دیگراز جنگها گرفتن گونی بود رجوی میگفت من سیصد هزارگونی سنگری میخواهم هم عراق وهم کمیساریا وهم امریکا میگفتند مگه چند تا سنگرداری بعد کلی کش وقوس قرارشد انها امده وبراورد کنند نیروهای مهندسی ارتش امریکا وعراق وکمیساریا امدند وتمام سنگرها را یکی یکی چک کردند چه سنگرهای بتونی که نیازنداشت وچه سنگرهای انفرادی روی زمین براورد کردند که ما سه هزارگونی میخواهیم نه سیصد هزاررجوی پایش را کرده بود توی یک کفش ومصاحبه تعطیل کرد

به خواندن «خاطرات من : قسمت بیست و هشتم» ادامه دهید

رجوی میخواهد با تیرکمان وفلاخن ازملت ایران حفاظت کند

رجوی وعضدانلو وشورای بی بته وبی خاصیت انها بگویند اگرطبق خواسته انها ایران مدام العمراز داشتن سلاح محروم شد وحاکمیت سرنگون ورجوی به حاکمیت رسید با چی میخواهد ازملت دفاع کند حتما میخواهد ملت را به تیرکمان وفلاخن مثل همانکاری که با ما دراشرف کرد انجام داده وملت رابا تیرکمان به جنگ بفرستد ، اگربازبرای تعهدات امریکا دلتنگ شده اشرف وچهارصد قرارداد او با سرخپوستان وجامعه جهانی که هرروز ازیکی خارج میشود را یاد اوری میکنم گرچه میدونم که انها کران وکوران ولالهای عصرکنونی هستند ملت را با تیرکمان نمیشود حفاظت کرد ابله نادانی که بناحق خود را درجایگاه رهبری قراردادی ، استقلال یکی ازپایه های اصلی کشورداریست که درمغز علیل اقای رجوی وخانم عضدانلو جایی ندارد وقدرت نظامی بهترین وسیله دفاعی ست وگرنه همین بلایی را سرت میاورند که دراین سالیان برسرت اورده اند

به خواندن «رجوی میخواهد با تیرکمان وفلاخن ازملت ایران حفاظت کند» ادامه دهید

خاطرات من : قسمت بیست و هفتم

ا را صدا کرده وگفتند قبلا برای هرنفرازامریکایی ها جلیغه ضد گلوله گرفتیم هرنفرجلیغه خودش را زیرلباسش بپوشد وبا خود به لیبرتی ببرد.انقدربهم ریختم ودردرون عصبی بودم که نتوانستم خود را برای چند دقیقه کنترل کنم فرمانده ام را به گوشه ای صدا کرده گفتم این چه کاریست که شورای رهبری کرده است ؟وقتی جلیغه ضد گلوله برای هرنفردرانباربوده چرا دردوحمله عراقی ها به ملت تحویل نداده اند تا بپوشند یک باره ولحظه ای که درگیری اتفاق نیفتاد وحداقل ازیک هفته قبل معلوم بود که حمله میشود که این همه کشته ومجروح ومعلول نداشته باشیم که بنده خدا سرش را پایین انداخت البته او هم مقصرنبود ومثل من خبرنداشت وتصمیم بالا گرفته میشد وخیلی ازفرماندهان ومسولین هم ازخیلی مسایل واتفاقات خبرنداشتند ویا خبردارنمیشدند زیرا درسازمان مجاهدین فقط درمحدوده کاری اطلاعات بهت میدادند نه بیشتر.دراینجا بود که به عمق فاجعه وتنزل اخلاقی وایدئولوژیک وسیاسی سازمان پی بردم که هرگزوهرگز درتصورم هم نبود ونمی گنجید که رجوی وعضدانلو چنین جنایتکارانی باشند…

به خواندن «خاطرات من : قسمت بیست و هفتم» ادامه دهید

قراردادباچین تماما به ضررامریکا ورجویست

دراین وسط افراد وسازمانهای معلوم الحال ازسلطنت طلبها گرفته وچپهای بی بته وتجزیه طلبان وکشورهای غربی ، بخصوص سازمان مجاهدین خودشون را به درودیوارمیکوبند که چرا نشسته اید قشم رفت ،کیش رفت ، بندرعباس رفت ، تهران رفت والی اخردرصورتی که درقرارداد چنین چیزهایی نیست ودولت ایران هم رسما تکذیب کرده است ، سوالی که مطرح است ایا اینها دلشون بحال ایران وملتش میسوزد ؟هرگز، اگرمیسوزد این همه همکاری با غرب وامریکا برای چیست وده ها سوال دیگر، پس چرا اینقدرعصبانی ودیوانه واردردوسه روز گذشته ازادمخواران امریکایی تا مدعیان مبارزه داد وهوارراه انداخته اند رجوی میگفت اگرمیخواهید یک موضوعی را بررسی کنید وببینید درست است یا نه به داد وهوارهای حاکمیت نگاه کنید اگردشمن اینطوررفتارکرد بدانید که به خال خورده وبه ضرر اوست باید ازرجوی وعضدانلو وسازمان مجاهدین وشورای انها سوال کرد عصبانیت شما وتبلیغات دروغین بعنوان دشمنان ایران بیانگردرستی ان نیست که شما هارا اینگونه ازسوراخ بیرون کشیده وبه جیغ وداد انداخته است ؟

به خواندن «قراردادباچین تماما به ضررامریکا ورجویست» ادامه دهید

خاطرات من : قسمت بیست و ششم

وقتی مجاهدین 100 رشته عملیات درسه ماه انهم سه عملیات گسترده انجام دادند ضربات غیرقابل جبران به ماشین جنگی خمینی زدند که ازترس سرنگونی به اتش بس تن داد ودردومرحله عملیاتهای گسترده درداخل ایران مبادرت کرد ودرفازنظامی کشتاروسیعی از دولت ایران کرده والان که دندانش توسط امریکا با خلع سلاح کشیده ونیروهاش دربمباران امریکا متحمل تلفات وضربات غیرقابل جایگزینی شده وتمامی قرارگاههایش را ازدست داده وحامی بزرگی چون صدام ازدستش خارج وامکانات زیادی نابود شده ودرمحاصره قراردارد ونه راه پس دارد ونه راه پیش ورهبران ان یعنی عضدانلو رفته فرانسه ورجوی هم معلوم نیست کجاست حتما وحتما زمان حمله وانتقام برای دولت ایران فراهم شده است

به خواندن «خاطرات من : قسمت بیست و ششم» ادامه دهید

سازمان مجاهدین چرا اینقدرازبلندگو میترسد

منظورم این نیست که چرا خانواده ها امده ودنبال فرزندان خود بودند منظورم این است که ما دردرون تشکیلات چه زجری میکشیدیم وچه فشاری را ازهرجهت تحمل میکردیم ، است ، رجوی هم هرروز تظاهرات واماده باش ولشگرکشی به ضلع وراه اندازی بلند گو وامثالهم را تدارک میدید ومیگفت بخاطراینکه اینها مزدوران وخانواده الدنگ هستند این عملها جنگ با رژیم ووزارت وسپاه پاسداران وخلاصه انفجاربمب درخونه وزیرتخت خامنه ای که منجربه سرنگونی وکشته شدن او میشود وجام زهربرگلویش ریخته شده وطناب داردیگری ست که برگلوی تمامی حاکمیت می افتد ولی واقعیت چی بود ؟ واقعیت این بود که سازمان مجاهدین وخاص رجوی وعضدانلو ازترس بلند گو به تکاپو افتاده بودند واینگونه عملها نشات گرفته ونقطه اغازش نه جنگ بلکه ترس بود که سرتا پای زوجین را گرفته بود عینا همین ترس را درداستان امیریغمایی میتوان دید که مدتیست درحال تکه پاره کردن خود است چی شده هیچی فرزند میخواهد مادرش راببیند ،

به خواندن «سازمان مجاهدین چرا اینقدرازبلندگو میترسد» ادامه دهید