خاطرات من : قسمت چهاردهم

درب راکه بازکردم دیدم نشست است وفرماندهان ومسولین درحال دادوبیداد هستند معمولا مرابه چنین نشستهایی صدا نمیکردند فکرکردم اشتباه اومدم درب راخواستم ببندم وبرگردم مسول نشست گفت بیا تو منهم رفتم ودیدم یکی را انداخته اند وسط ودرحال فحش وبدویراه به اوهستند دراخرایستادم چون جا برای نشستن نبود وهمه سرپا بودند چند دقیقه بعد مسول نشست یعنی همان خانم فرمانده قرارگاه گفت بیا جلو منهم رفتم تا رسیدم جلو میزش بلند شده ونزدیک من امد وبدون حرفی یک باره تف بزرگی بصورت من انداخت که همه روی سرم ریخته ومراتف باران کردند طوری که تفها ازسروصورتم روی لباسها میریخت ومنهم ناراحت وبهم ریخته نگاه میکردم که دستمال دراوردم صورتم را پاک کنم یکی ازفرماندهان که ادمی فاسد وهرزه بود دستمال راازمن گرفت تا صورتم را پاک نکنم وبیشترتحقیربشوم جای هیچ حرفی نبود الا سکوت نمیدونم چند ساعت طول کشید فحش دادن وبد وبیراه ؛ وسط داد وبیدادها یکی جلو امد که مرابزند مسول نشست سرش داد کشید برو عقب این دنبال بهانه است تا دعوا را بیاندازد وهمه چیزرابهم بریزد راست میگفت منتظربودم تا بهانه ای پیدا وهمه نشست رابهم بریزم وبرسرخودشون اوارکنم

حمله یازده سپتامبر و اشتباه استراتژیک رجوی وعضدانلو

درمیانه نشستها بودیم که خبرامد به برجهای دوقلو امریکا درنیویورک حمله شده وبرجهای دوقلو فروریخته وکلی کشته شده اند فیلمهایش رابرای ما نشان دادند درهمان سالن نشست وبا حضوررجوی وعضدانلو

رجوی این حمله را ضربه شصت اسلام قلمداد وگفت تازه این ضربه شصت اسلام ارتجاعی ازنوع بن لادن است حال ببینید ضربه شصت اسلام انقلابی چه میشود یعنی ضربه شصت خودش ومجاهدینش چون اسلام انقلابی اسم مستعاردیدگاه رجوی بود با این حرف هم ازیازده سپتامبروبن لادن وملا عمرحمایت کرد وهم تفکرات ضد امپریالیستی خود رابنمایش گذاشت البته پیش ما شعارواداوادوارضد امپریالیستی درمیاورد ونان انرا میخورد جلوترکه برویم مشخص میشود همه این حرفها دروغ ودغل وشیادی ست واتفاقا ازتوبره واغل امپریالیسم تغذیه میکند وشروع اززمان کلینتون است که نامه نگاری او به کلینتون را درسال71یاداوری کردم بما گفتند امروزنشست تمام وبروید درمقرات جشن بگیرید ماهم برگشتیم به محل استقراروملت را بسیج وبه محوطه ریختند وسرود امریکایی بیرون شو خونت روی زمینه ومجاهد پرکینه را پشت سرهم پخش واهنگهای شاد میگذاشتند وملت مثل کولیها بالا وپایین میپریدند منهم با فاصله ایستاده ومشغول تماشا بودم وفکرمیکردم این اشتباهات سیاسی چیست وچرا اینگونه تنظیم میشود درافکارخودم غرق بودم یک خانمی ازشورای رهبری که درقرارگاه ما فرمانده یکی ازمراکزنظامی بود جلو امده وگفت چرا بمیان جمعیت نمیروی وشادی نمیکنی گفتم برای چی شادی کنم این ملت نمیدانند که این عمل تماما برعلیه ماست وبا توجه به اینکه درلیست تروریستی هستیم چه قیمت سنگینی را امریکا ازما خواهد گرفت برای نابودی خودم جشن بگیرم ویا بخاطرضرباتی که دراینده متحمل خواهیم شد من اهل جشن برای اینجورچیزها نیستم وول کرده رفتم دنبال کارهای خودم واماده سازی شام این سه برخورد وحرفها موند تا اینکه یک روز مسولم امده وگفت برو فلان کانکس خواهرفلانی که مسول قرارگاه ما بود با توکاردارد روزقبل یک کارعجیب وغریبی کرده بودند ومن به مسولم شدیدا انتقاد وکارهای اورازیرسوال برده بودم فکرکردم درهمان رابطه است رفتم درب راکه بازکردم دیدم نشست است وفرماندهان ومسولین درحال دادوبیداد هستند معمولا مرابه چنین نشستهایی صدا نمیکردند فکرکردم اشتباه اومدم درب راخواستم ببندم وبرگردم مسول نشست گفت بیا تو منهم رفتم ودیدم یکی را انداخته اند وسط ودرحال فحش وبدویراه به اوهستند دراخرایستادم چون جا برای نشستن نبود وهمه سرپا بودند چند دقیقه بعد مسول نشست یعنی همان خانم فرمانده قرارگاه گفت بیا جلو منهم رفتم تا رسیدم جلو میزش بلند شده ونزدیک من امد وبدون حرفی یک باره تف بزرگی بصورت من انداخت که همه روی سرم ریخته ومراتف باران کردند طوری که تفها ازسروصورتم روی لباسها میریخت ومنهم ناراحت وبهم ریخته نگاه میکردم که دستمال دراوردم صورتم را پاک کنم یکی ازفرماندهان که ادمی فاسد وهرزه بود دستمال راازمن گرفت تا صورتم را پاک نکنم وبیشترتحقیربشوم جای هیچ حرفی نبود الا سکوت نمیدونم چند ساعت طول کشید فحش دادن وبد وبیراه ؛ وسط داد وبیدادها یکی جلو امد که مرابزند مسول نشست سرش داد کشید برو عقب این دنبال بهانه است تا دعوا را بیاندازد وهمه چیزرابهم بریزد راست میگفت منتظربودم تا بهانه ای پیدا وهمه نشست رابهم بریزم وبرسرخودشون اوارکنم بعد هم گفت برو وگزارش ازوضعیت خودت بنویس رجوی انتقام گزارش خاتمی وبرخورد دراماد وبرخورد درکوت وشعری که برایش نوشته بودم را یک جا با تف باران کردن ازمن گرفت منهم انجا چیزی نگفتم تا نشستها تمام شد وبرگشتیم علوی قرارگاه خودمون یک شب سرموضوعی که حق با من بود بهانه گیراورده وپیش پنج تا ازفرماندهان دوتا ازفرماندهانش راکه زمان شاه هم زندانی بودن را کوبیدم کوبیدنی خانم شورای رهبری راصدا کردند امد وانجا هم اورابه حمایت ازناحق متهم وچهارپنج تا فحش ابداربهش دادم وگفتم سازماندهی مرا بلافاصله عوض میکنید البته نکردند ولی منهم انتقام ان تف باران رابد جوری گرفتم که رجوی نتوانست جیک بکشد یکبارهم یکی دیگه ازنفراتش را پیش چند تا ازفرماندهان بهانه گیراورده زدم یک بارهم برای یکی ازفرماندهانش نقشه کشیده چند نفره درتاریکی کتک مفصلی بهش زدیم ودررفتیم ونفهمیدن کارکیست ولی یکی ازنفرات نمیدونم چطوری بند را اب داده واینها فهمیده بودن که زیرسرمن است مراخواستند وموضوع را گفتند وسوال کردند تو خبرنداری کارکی بوده منهم گفتم خبرراالان ازشما شنیدم خیلی کارضد مجاهدی بوده اگرخبردارشدید کارکیست حتما اورابه نشست بیارید تا منهم انتقادم رابهش بکنم نگاهی بمن کردند وگفتند یعنی ما قبول کنیم که تو اولین باراست میشنوی وخبرازهیچ چیزی نداری گفتم هرطورمیخواهید فکرکنید من خبرندارم بعد هم امده وبا داستانهایی کتک زدن نفررا توسط چند جارچی گردن شورای رهبری انداختم وگفتم بدستورشورای رهبری اورازده اند تا تسلیمش کنند مثل توپ صدا کرد وهمه بگردن زنان شورای رهبری افتاد وملت صحبت ازاینکه زنهای شورای رهبری یکی را دستورداده اند کتک بزنند می کردند ویک انتقام دیگری اززنان شورای رهبری گرفتم که بگذریم جواب تف را اینطوری دادم   

نشستها که ادامه پیدا کرد یک جایی رسید رجوی نفرات رایکی یکی صدا میکرد وچند هزارنفرروی سرنفرمی ریختند البته هواسش جمع بود که هرکسی را صدا نکند که نشست بهم بریزد وبرعلیه خودش شده وبرسرش اوارشود تعداد خیلی زیادی را صدا ودرحضورخودش فحش کاری وبد وبیراه ودادو بیداد کردند وگوشها را اینطوری کشید ونفرات را سرکوب کرد یکی ازانها مهدی افتخاری بود که درزمان شاه ودرزندان وبعد زندان مسول امنیت وحفاظت شخص رجوی بود ودرفراررجوی به فرانسه همراه بنی صدرفرمانده فرار؛همین مهدی افتخاری بود ودرسال 66 فرمانده پادگان کوت بود ودرعملیات فروغ درست یادم نیست نمیدونم فرمانده نیروهای ورود به همدان بود یا قزوین که درجریان انقلاب ایدئولوژیک سال 68 انقلاب راقبول نکرد وموضع مخالف گرفت که مورد غضب رجوی قرارگرفته وتمامی مسولیتها ورده تشکیلاتی را ازاو گرفتند وبعنوان بقول معروف سربازصفردراشرف کارمیکرد این کارزیاد اتفاق می افتاد خیلی ها ازافراد قدیمی بودند که بعدها رجوی مسولیتها ورده راازانها گرفته بود رجوی مهدی افتخاری را دران نشست خیلی بدجوری پیش ادمهای تازه وارد ولات ولمپن وچاقو کشهایی که درجریان راه گشایی اورده بود لجن مال کرد وچند ساعت فقط اورا فحش میدادند وچهارصد پانصد نفرروی سروکله اش ریخته واورا احاطه وبد وبیراه میگفتند ورجوی هم ان بالا نشسته ونگاه ولذت میبرد این بلایی که سرمهدی اورد یکی ازپلیدترین کارهاش بود بغیرازمگسان دورشیرینی ومجیزگوها وپشت بلندگوها خیلی تاثیرات مخربی روی بقیه گذاشت ورجوی رابخاطرچنین برخوردی انهم با یاروغارخودش ازچشمها انداخت چند نفربخاطرهمین برخوردهایی که باهاشون شد درانجا اعلام کردند که به زندان ابو غریب میروند ودیگرنمیمونند وتعدادی هم خارج ازنشست وبعدها رفتند وعطای رجوی رابه لغایش بخشیدند وبنده ازسرنوشت انها خبر ندارم ومهدی افتخاری چند سالی رابا وضعیت فلاکت بارومریض گذراند که هیچ گونه رسیدگی به او نمیشد وکلا ولش کرده بودند ودرنهایت با بیماری سرطان وبدون دارودرمان ودکترودراوج انزوا وتنهایی فوت کرد وتا اخرعمرش به رجوی تن نداد ورهبری مریم عضدانلوو زنان شورای رهبری راقبول نکرد زیرا معتقد بود که انها یکشبه دربالاترین مدارقرارگرفته ونه صلاحیت رهبری ونه صلاحیت تشکیلاتی ونه علم وعلوم مبارزه را دارند  ( درباره زنان شورای رهبری جدا گونه خواهم نوشت )  نشستها با پروژه خونی ها تمام شد وهرکس به فراخورحال خودش تعدادی فاکت مینوشتند ومیخوندند وخودراخلاص میکردند واینطوری رجوی همه را پاک وعاری ازخصلتها وخصوصیات خمینی کرد وازخاتمی زدگی نجات داد ومجاهدینی مبارز وجنگنده ازنظر خودش انهم با چماق وتیروتیغ وتپانچه وتیپا وفحش وتف تحویل جامعه داد ومبارزه را هزارگام به جلو پرتاب کرد ( دراین باره بعدا صحبت داشتم درزمان خودش خواهم نوشت )ولی ما نفهمیدیم این چه ایدئولوژی وچه تشکیلاتی وچه رهبری ست که خصلتهای خمینی سریع تو نفرات رسوخ میکرد ؛ نشستها بعد ماهها تمام وما دوباره باروبندیل را جمع وبه قرارگاههایمون برگشتیم چند هفته طول کشید تا جاگیرشده وکارها بروال عادی افتاد وادامه راهگشایی ها شروع شد وتعداد زیادی ازپادگان ما کشته شدند وتعدادی هم زیرفشارها خودکشی کردند تا اینکه امریکا وجهان غرب بعد چندسال تحریم ونابودی ملت عراق وکشتارانها بخاطرگرسنگی وعلف خوری وکمبود امکانات دارویی وبهداشتی چیزی که بنده خبردارم 500 هزارفقط کودک دراین مدت تحریم کشته شدند اطمینان ازخلع سلاح کامل که هیچ چیزبرای دفاع ازخود ندارد بازی بمب اتم را شروع کردند ودرشورای امنیت با دجالیت ودروغ ودغل وفریب افکارعمومی وشانتاژ رسانه ای مدعی شدند عراق بمب اتم دارد ودرحال ساخت بمبهای بیشتراتمی ست درصورتی که درطی این سالیان حتی کاخهای ریاست جمهوری وزیرکاخها واتاق خود صدام راهم بازرسی وبه هرچه مشکوک بودند ویا برای خود خطراحساس میکردند را برده ونابود کردند خیلی ازکارخانه های عراق رابه بهانه امکان استفاده دوگانه نابود و کلیه موشکها را ازبین بردند خیلی ازمهمات ها را تخریب کردندخلاصه وقتی کل عراق را وجب به وجب حتی پادگانهای ماراهم بازرسی کردند وگفتند صدام درپادگانهای ما موشکها وسلاحهای اتمی را مخفی کرده یعنی اینکه هیچ جایی رابدون چک وبازرسی نگذاشتند انوقت به بهانه اتم شروع به محاصره عراق اززمین ودریا وهوا با اوردن ناوگان وزیردریایی وهواپیما وبسیج سی کشورزمینه حمله را فراهم کردند  

لینک به قسمت های :

 اولhttps://vatanamiran.home.blog/2020/03/31/%d8%ae%d8%a

دوم https://vatanamiran.home.blog/2020/04/02/%d8%ae%d8%a7

سومhttps://vatanamiran.home.blog/2020/04/04/%d8%ae%d8%a7

چهارم https://vatanamiran.home.blog/2020/04/07/%d8%

پنجم https://vatanamiran.home.blog/2020/04/09/%d8%ae%d8%a7

ششم https://vatanamiran.home.blog/2020/04/11/%d8%ae%d8%a7

هفتم https://vatanamiran.home.blog/2020/04/12/%d8%ae%d8%a7

هشتم https://vatanamiran.home.blog/2020/04/15/%d8%ae%d8%a7

نهمhttps://vatanamiran.home.blog/2020/04/17/%d8%ae%d8%a7

دهم https://vatanamiran.home.blog/2020/04/18/%d8%ae%d8%a7

یازدهمhttps://vatanamiran.home.blog/2020/04/21/%d8%ae%d8%a7

دوازدهمhttps://vatanamiran.home.blog/2020/04/23/%d8%ae%d8%a7

سیزدهم https://vatanamiran.home.blog/2020/04/27/%d8%ae%d87

بیان دیدگاه